بابای محمدرضا بعضی موقع ها این شعر رو میخونه

 

صبحدم رفتم به اطراف چمن
بلبلی با جفت خود گفت این سخن 
ما ز سرمای زمستان رسته ایم 
دل به امید گلستان بسته ایم 
هر دو بودند گرم اندر این سخن 
باشه ای آمد ربودش بر دهن 
در دهان باشه با سوز و گداز 
عمر کوته بین و امید دراز

 

https://www.cloob.com/u/jjonne/44223190

دنیا کشتزار اراده انسان است

فلسفه وجود دو چشم در بدن انسان از دیدگاه محمدرضا

عمر کوته بین و امید دراز

امید ,دراز ,  ,کوته ,ربودش ,دهن در ,و امید ,امید دراز ,بین و ,کوته بین ,دهن در دهان

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جاروبرقی صنعتی شورای دانش آموزی دبستان حضرت فاطمه (س) کتابخانه عمومی فرخی یزد مبلمان اداری آقای مبلمان مشاور املاک پاسارگاد ارائه تمامی خدمات سمپاشی ۰۹۱۹۶۴۷۲۱۷۲ thesquare بیمه اجتماعی کشاورزان،روستاییان و عشایر شهرستان رزن درب چوبی و ضد سرقت ارزان قمیت یادداشت های دختر ضدگلوله